معنی لباس کهنه و کارکرده

حل جدول

لباس کهنه و کارکرده

نیمدار


کهنه و کارکرده

نیمدار


کارکرده و کهنه

فرسوده، زده


لباس کارکرده

نیمدار


لباس کهنه

رگو، نیم‌دار

مندرس، لته

مندرس

رگو

نیم‌دار

فرهنگ عمید

کارکرده

مستعمل، کهنه، فرسوده،
[قدیمی] کارآزموده، کاردیده، مجرب: جهان‌دیده و کارکرده دو مرد/ برفتند و جستند جای نبرد (فردوسی۴: ۱۲۰۴)،

لغت نامه دهخدا

کارکرده

کارکرده. [ک َ دَ / دِ] (ن مف مرکب) کارآزموده. جهاندیده. کارآزمون. مجرب:
ز لشکر گزین کرد پس بخردان
جهاندیده و کارکرده ردان.
فردوسی.
چنین گفت بهرام کای مهتران
جهاندیده و کارکرده سران.
فردوسی.
جهاندیده وکارکرده دو مرد
برفتند و جستند جای نبرد.
فردوسی.
|| جنگ دیده. نبرد آزموده:
بیاورد لشکر ده و دو هزار
جهاندیده و کارکرده سوار.
فردوسی.
|| مستعمل. معمول.

واژه پیشنهادی

فرهنگ معین

کارکرده

کارآزموده، باتجربه، کهنه، فرسوده. [خوانش: (کَ دِ) (ص مف.)]

فرهنگ فارسی هوشیار

لباس کهنه

گراد کراده کجینه

مترادف و متضاد زبان فارسی

کارکرده

مستعمل، کارکشته، مجرب

معادل ابجد

لباس کهنه و کارکرده

629

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری